فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

۹ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

قاشق های بدلی در مسافرت:

به مناسبت میلاد نگین سبز عالم هستی/ خاتم پیامبران:

 در تاریخ آمده روزی برای پیامبر صلی الله علیه و آله پالوده ای سرد و گوارا آوردند، ایشان نخوردند گفتند جسم خودار به این لذت ها عادت نمی دهم.

 در حالی که پالوده برای بدن مضر نبود ولی برای تقویت روح ایشان مضر بود، روز دیگر، همسرشان پرده ای زیبا و رنگارنگ در خانه نصب کرده بود، به همسرشان فرمودند آن را از جلوی چشمم بردار ، مرا یاد دنیا می اندازد. ایشان در دنیا زندگی می کردند ولی به یاد آخرت بودند ، برای همین بود نمی خواستند چیزی که یاد دنیا را در فکر ایشان پر رنگ می کند و آن را مهم جلوه می دهد در مسیر زندگی شان باشد.

اگر در سفر باشیم و دو دست قاشق خریده باشیم اولی اعلا و گران قیمت ، دومی ارزان و جنس بدل، بدیهی است که در سفر از قاشق های بدل استفاده می کنیم و قاشق های اعلا را داخل چمدان می گذاریم، می گوییم باشد برای زمانی که به شهر خود می رسیم .

دنیا همان محل سفر است باید از ارزان ها و بدل ها استفاده کنیم و بهترین اقلام را تهیه کنیم و بفرستیم تا خانه آخرت را تجهیز کنند تا زندگی خوبی را در آن جا داشته باشیم چون اصل آنجاست و این جا مسافرخانه است.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰


▪️دستگاه خلافت در زمان امام عسکری مراقب بود امام فعالیت سیاسی نداشته باشند. ولی امام اقدامات پنهانی سیاسی را رهبری می کردند که از چشم جاسوسان دربار، به دور می ماند.
🔸«عثمان بن سعید » که از نزدیک ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشی، فعالیت می کرد پیروان آن حضرت، پیامی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به وسیله او به امام می رساندند.
یک روز «داود بن اسود»، خدمتگزار امام ، مأمور می شود چوبی را به عثمان بن سعید برساند.
▫️می گوید: چوب را گرفته، روانه شدم. در راه به یک سقّا برخوردم. قاطر او، راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. چوب را بلند کردم وبه قاطر زدم. چوب شکست ، وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه ای افتاد که داخل چوب بود؛ به سرعت چوب را زیر بغل گرفته، برگشتم.
➕وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی»، خدمت گزار امام ، کنار در منتظرم بود ، گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟
▪️گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟
🔸امام علیه السلام فرمود: مبادا بعد از این چنین کاری کنی. اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او بحث نکن،  ما، در شهر و دیار بدی به سر می بریم. تو فقط کار خود را بکن.
▫️این ماجرا نشان می دهد که امام، نامه هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی می کرد و برای نماینده خود می فرستاد.
✔️کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا – سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

چرا سلبریتی‌ها در توئیتر و اینستاگرام دچار توهم مخاطب فراوان می‌شوند؟ ⭕️ شبکه‌های اجتماعی آمریکایی با فناوری ‎#حباب_اطلاعاتی، فیلترینگ را بر مخاطب اعمال می‌کنند. این حباب مبتنی بر ‎#الگوریتم‌هایی است که از هوش مصنوعی بهره‌گیری می‌کنند و کاربران شبیه را به هم نشان و پیشنهاد می‌دهند. ⭕️ پلتفرم‌های آمریکایی مانند توییتر و اینستا و... کاربران را بر اساس نوع ذائقه، کنش‌ها و رفتارشان در محاصره کاربران شبیه خودشان قرار می‌دهند و یک فضای کانالیزه شده را برایشان رقم می‌زنند که باعث فریب آنها شده و تمام محیط را شبیه خودشان تلقی می‌کنند.👈سلبریتی‌ها اینگونه در دام می‌افتند! ✍️ سیدعلیرضا آل داود

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

به نام خدا

چهارده سال بیشتر نداشتم برای تکمیل دروس به اصفهان رفتم ، حجره کوچکی در مدرسه صدر داشتم نه گلیمی نه زیر اندازی نه حتی چراغی برای روشن کردن یا گرم کردن.

پس از مدتی در یک شب سرد زمستانی پدرم آمد وقتی اوضاع را دید شروع کرد به سرزنش و گفت نگفتم طلبه نشو گرسنگی دارد سختی دارد فقر و در به دری دارد.

آن قدر گفت که بی تاب شدم ، قلبم شکست  با تمام ارادت به ساحت امام عصر(عج)  بلند شدم و رو به قبله گفتم: مولاجان شما عنایت کنید تا نگویند آقا ندارید.

پدر با تعجب نگاهم می کرد. دقایقی نگذشت در حجره را زدند خادم گفت کسی با شما کاردارد برخاستم به در مدرسه رفتم سیدی بود با چهره ای آسمانی کمی با من حرف زد دلجویی کرد و پنج قران در آورد و گفت این مبلغ را بگیر و در طاقچه  حجره ات نیز شمعی هست روشن کن تا دیگر کسی نگوید که شما آقا ندارید شگفت زده شدم سید رفت ، در مدرسه را بستم خدمت پدرم آمد ، ماجرا راگفتم دیدم چشمانش مثل ابر بهار گریان شد ، مرا در آغوش گرفت و بوسه باران کرد.

سیاه چالهایی سهمگین بارها در زندگی ام مرا در کام خویش کشید اما آن خورشید تابان (مولی الموحدین امیر المومنین) اقتدار خویش را نشان داد.

منبع: کتاب کهکشان نیستی/شرح زندگانی عارف و عالم بزرگ سید علی قاضی ص79

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

به نام خدا
آیه ای لطیف پیرامون مسائل روز:
✔️✖️✔️🌸🌸✔️✖️✔️
در سوره قیامت آیه 5 خداوند بزرگ می فرماید انسان می خواهد آزاد باشد تا مادام العمر گناه کند.
توضیح بیشتر را از تفسیر نمونه ذیلا بخوانید:    
چنین نیست که انسان در قدرت خداوند بر زنده کردن مردگان تردید داشته باشد، بلکه هدفش از انکار این است که بتواند مادام العمر گناه کند" (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ‏). سوره قیامت آیه 5
او مى‏خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادى براى هر گونه هوسرانى و گناه بنماید، هم وجدان خود را از این طریق قانع کند، و هم در برابر خلق خدا احساس مسؤلیت نکند.
نکته: علت مشکل بودن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروز هم همین است  چون آزادی برای گناه را از افراد سلب می کند!

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

فشار به ائمه (ع) در زمانهای مختلف ادامه داشته ، نمونه ای از آن را در زمان امام رضا علیه السلام ذیلا بیان می کنیم:🔻🔻
✖️هارون الرشید جلودى را فرستاد، به او دستور داد که به خانه‌ هاى علویان حمله برد و تمام جامه ‌ها و جواهرات زنانشان را غارت کند و براى آنها هیچ جامه‌اى را باقى نگذارد مگر یک جامه براى هر کدام از آنها.
▪️ جلودى به خانه امام رضا (ع) حمله کرد. پس امام ایستاد و همه زنان علوى را در یک اطاق گرد آورد، سپس دم در خانه ایستاد.  
✖️جلودى به امام گفت: راه فرارى نیست، من باید وارد خانه شوم و لباس آنها را غارت کنم، درست همان گونه که هارون الرشید دستور داده است.
▪️امام پاسخ داد: من جامه و جواهرات آنها را به تو مى‌دهم. به خدا قسم مى‌خورم که همه چیزهایى را که پوشیده‌ اند بگیرم.
✖️ امام به سخنان خود با جلودى ادامه داد تا او آرام گرفت، سپس وارد خانه شد و جامه ‌ها و زینت آلات و حتى گوشواره‌ ها و خلخال های زنان علوى را جمع‌ آورى کرد و به دست جلودى داد تا آنها را به هارون الرشید تسلیم کند.
▪️▫️منبع: عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۱
✔️کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا /سروش/گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

نرمش قهرمانانه"

به مناسبت رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

در تاریخ صدر اسلام چند بار صلح انجام شد.

دیدگاه رسول خدا(ص) در صلح حدیبیه و امام حسن(ع) در صلح با معاویه این بود که دشمنی آنها با اسلام ثابت شده ولی به خاطر اینکه در آن مقطع دستاورد صلح برای اسلام را بیشتر از جنگ می‌دیدند، صلح کردند.

مثلا امام حسن (ع) مشاهده کردند اگر وارد جنگ شوند، شواهدی وجود دارد که سپاهشان بزودی از درون فرو می پاشد و خودشان اسیر معاویه ‌خواهند شد ؛ پس برای حفظ اسلام صلح کردند و زمانی که یکی از اصحاب به حضرت اعتراض کرد که چرا صلح را پذیرفتید، امام فرمودند: "همه مردم مثل تو نیستند، همه آن چیزی را که تو دوست داری، دوست ندارند؛ من برای اینکه شیعه باقی بماند، صلح کردم".

در صلح حدیبیه مسلمین از امنیت خوبی برخوردار شدند و از آن زمان تعداد قبایلی که اسلام آوردند رو به فزونی نهاد.

در صلح امام حسن (ع) هم اگر معاویه به صلح نامه عمل می کرد ، دستاوردهای خوبی نصیب جبهه اسلام راستین شده بود.

  • سید محمد حسین مرکبی