فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

۳ مطلب با موضوع «قرآن» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

کدام لشکر انسجام داخلی ندارد و نیروهایش از جنگ هراس دارند؟

قرآن مجید در آیه 14 سوره حشر پاسخی به این مضمون می دهد:

🔸دشمنان خدا از ظاهرشان گمان می کنی متحدند در حالی که قلب های آنها از هم دور است.

🔸آنها رو در رو به جنگ نمی آیند بلکه از راه دور و از پشت سنگر و دژی که محکم ساخته اند می جنگند، آنهم تا زمانی که تهدید جانی، جدی نباشد.

🔸همین که دژ او را بگیری ، مقاومتش ناچیز است و تسلیم می شود.

@tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

غیر ممکن

غیر ممکن!
➕رسول خدا(ص) به حضرت زهرا(س) سفارش کردند:
✖️از پسر عمویت چیزی درخواست نکن! اگر خودش چیزی آورد، بپذیر؛ وگرنه خودت درخواست نکن.( تفسیر عیاشی، ج‏1، ص‏171)
🍃یکی از رموز اوج معنوی بزرگان ، ممکن کردن غیر ممکن هاست.
🍃حضرت زهرا(سلام الله علیها) در حالی به این دستور عمل کردند که کمتر خانمی پیدا می شود بتواند در زندگی خود از شوهرش چیزی نخواهد و یا کمبودهای خانه را به او یادآوری نکند. آنهم در حالی که گاهی هیچ غذایی برای خوردن در خانه یافت نمی شود.
🍃چرا که این کار در گفتن ساده است ولی واقعا اجرای آن بسیار مشکل است.
🔆در داستانی آمده یکی از مردان خدا هنگام نماز صبح در کوچه های تاریک روستا به مسجد می رفت، بارندگی کوچه را گل کرده بود، دوبار زمین خورد، به خانه رفت و هر بار با لباس تمیز به سوی مسجد حرکت کرد.
✖️دفعه سوم دید یک نفر جلو تر از او با چراغ، راه را روشن کرده، وقتی به مسجد رسید، مرد چراغ به دست گفت من شیطانم جلوتر از تو باچراغ حرکت کردم تا زمین نخوری، چون دفعه اول که زمین خوردی، لباس عوض کردی و آمدی، خداوند همه گناهانت را آمرزید، دفعه دوم که دوباره آمدی، خداوند گناه مردم شهرت را بخشید ، ترسیدم بار سوم زمین بخوری، لباس عوض کنی، به مسجد برگردی، خداوند گناه همه بشر را بخاطر تو ببخشد، چراغ جلو پایت گرفتم تا زمین نخوری.
✖️بله کارهای سخت، هنر اولیاء خداست و هر چه سخت تر باشد، جهادش با عظمت تر است.
✖️دادن سه روز افطاری خود، به نیازمندان نیز یک غیر ممکن بود که حضرت فاطمه(س) انجام دادند، بخشیدن لباس عروسی به نیازمند، هم یک غیر ممکن بود.   @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰


قسمت دهم (آخرین قسمت):
🟣 برای نماز جماعت در دبیرستان به قدری جاذبه ایجاد کردیم که 100 درصد بچه ها شرکت می کردند. نمازخانه جا نبود در راهرو نماز برگزار می شد، برای نظم کار عده ای به عنوان خادم الصلاه انتخاب کردیم ، هر روز 10 نفر می شدند برایشان آموزش گذاشتیم.
🟡 وضوخانه مدرسه را دمپایی های صورتی گذاشتیم. یک نفر جلوی ورودی نمازخانه خوشامد می گفت، دونفر دستکش می پوشیدند و همه کفش هارا جفت می کردند.
خادم الصلاه ها جایگاهشان مهم بود و همه توی نوبت برای این کار بودند.
🟢 همه خبرهای داغ و مهم مدرسه را موقع نماز می دادیم، مسابقه بر گزار می کردیم با جوایز ارزشمند که گاهی همه را غافلگیر می کرد و خاطره انگیز برای بچه می شد.
مسابقات کاربردی مثل تا کردن چادر می گذاشتیم، باعث شد چادر تا نکرده نمی ماند.
🔵 فضارا معطر می کردیم داخل چادرنمازها و کفش ها معطر کننده می گذاشتیم، مهرها همه یکدست و تمیز، نوار بین صفوف نماز سفید و خوشکل بود، بچه ها فوق العاده از این نماز لذت می بردند.
✅ کتاب خاطرات خانم مربی ص216

  • سید محمد حسین مرکبی