فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

۱۵ مطلب با موضوع «خاطرات و شهدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

 

🔸به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا (س):

▪️در یک میدان وقتی که مبارزه مرد به بن بست برسد ، دفاع زن می تواند مشکل گشا باشد.

🔸حضرت فاطمه(س) نشان دادند موقع اضطرار که کارد به استخوان می خورد ، زن هم باید برای دفاع ، کمر همت بسته، به دفاع برخیزد.

️▪️ای کاش بانوان ما از ایشان الگو بگیرند و در مبارزه نفس گیر با تهاجم فرهنگی بطور گسترده وارد میدان شوند؟؟

🔸تا غول تجمل گرایی و ازدواج های پر هزینه ، بد حجابی و مد گرایی، و اسراف و دهها مشکل دیگر فرهنگی و سبک زندگی غلط را از پا در آوریم ؟

@tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

بابا رستمی (فرمانده اسبق سپاه مشهد) خاطره ای را از دوران کودکیش این گونه برای ما نقل می کرد:

من کوچک بودم ، توی روستا زندگی می کردم. بعضی وقتها پدرم می گفت بابا رستم اگر این کار را بکنیم بهتر نیست،

با  این صحبت پدرم به خودم می بالیدم که من چه شخصیت مهمی هستم که پدرم با من دارد مشورت می کند و نظر من را می‌خواهد .

به همین دلیل همیشه با خودم کلنجار می رفتم که یک کار خوبی انجام دهم که پدرم با من بیشتر مشورت کند و چون آن زمان بچه بودم خوشم می آمد که پدرم از من نظر بخواهد.  به ما توصیه می کرد که سعی کنید با نیروهای زیر مجموعه تان مشورت کنید زیرا بعضی وقتها نظراتی نیروهای زیر مجموعه دارند که ما نداریم

منبع نرم افزار بنیاد حفظ آثار خراسان – گوینده خاطره قربانعلی غلامیان

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰


برای فرزند بزرگش نقل کرده بود: «وقتی کتاب منازل الآخره را تألیف و چاپ کردم و به قم رسید، به دست شیخ عبدالرّزاق مسئله گو که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (س) مسئله می گفت افتاد.
مرحوم پدرم از علاقه مندان شیخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر می شد. یک روز پدرم به خانه آمد و گفت:
شیخ عباس، کاش مثل این مسئله گو می شدی و می توانستی به منبر بروی و این کتاب (منازل الآخره) را که امروز برای ما خواند بخوانی.
من چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آثار و تألیفات من است، اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم. فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت فرماید».
منبع: حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 48.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

 

«روزی در نجف اشرف دو زن محترمه که در بمبئی سکونت داشتند، حضور آن مرحوم می رسند و تقاضا می کنند که هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم کنند تا ایشان در رفاه باشد.

در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وی از ماهی پنجاه روپیه تجاوز نمی کرد. حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خودداری می کند.

میرزا محسن محدث زاده، فرزند کوچک آن مرحوم اصرار می کند تا بپذیرد، ولی ایشان قبول نمی کند.

آنگاه شیخ عباس رو به فرزند کرده و می گوید: من همین مقدار هم که الآن خرج می کنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان (عج) را بدهم. »

منبع: کتاب محدث قمی، حدیث اخلاص، ص 45

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰


زندگی شیخ عباس قمی(نویسنده کتاب مفاتیح) بسیار ساده و از حدّ زندگی یک عالم عادی هم پایین تر بود.

لباسش یک قبای کرباس بسیار نظیف، معطر و تمیز بود.

هیچ گاه در فکر لباس های مرغوب نبود. فرش خانه اش گلیم بود.از سهم امام استفاده نمی کرد .

می گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم.
منبع: کتاب از تبار محدثان: ویژه زندگی شیخ عباس قمی (ره)

•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

به نام خدا

بخش هایی از کتاب خانم مربی(خاطرات یک معلم پرورشی سعیده صدیق زاده )

قسمت اول:

گوشه حیاط با خاک های باغچه گل درست می کردیم . بعد با جعبه های کبریت آجر می ساختیم توی آفتاب خشک می کردیم روی هم می چیدیم خانه می ساختیم وقتی کار تمام می شد مادر برای دیدن خانه مان می آمدند و عیب و ایراد را می گفتند. مثلا می گفتند راهرو ندارد دستشویی ندارد.

گاهی با همان گل مهر می ساختیم رویش می نوشتیم یاحسین مادر این مهرهارا ازما می خریدند خودمان هم با همان مهر ها نماز می خواندیم.

مادر به ما یاد داده بودند که چطور برای خودمان دمپایی درست  کنیم دمپایی هایی که کفش مقوا بود دوتا کش به حالت ضربدر روی مقوا وصل می شد. از صبح تا شب با همین دمپایی راه می رفتیم و خوشحال بودیم چون ساخته دست خودمان بود.تمام روز ما با این کارها گرفته می شد که خیلی هم لذت بخش بود.

دعوا می کردیم ولی بزرگ ترها مخصوصا مادر هیچ وقت دخالتی در دعوای ما نمی کردند خودمان باید مسئله را حل می کردیم.مادر فقط نگاه می کردند و می خندیدند.

مادر بزرگم با این که خیلی خوب می خواندند و خط خوبی هم داشتند اما هر شب کتاب کلیله و دمنه را می دادند دست ما و می گفتند مادر دیکته بگو من بنویسم . شاید بهانه ای بود که ما با کلیله و دمنه آشنا شویم.(نقل از ص19 و 22 کتاب خانم مربی)

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

خاطرات...
2- نفرت‌انگیزترین روز یک دیپلمات 🔻🔻
🔸مجید مهران، دیپلمات دوران پهلوی، در خاطرات خود می نویسد.
✖️در بغداد کاردار بودم، تلگرافی از وزارت امور خارجه ایران رسید: «طوری حرکت کنید که ساعت 10 صبح شنبه به پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر شرفیاب شوید...»
✖️خودم را سر قرار به کاخ صاحبقرانیه رساندم، پس از مدتی انتظار بالاخره همراه بقیه شرفیاب شدیم.
داخل سالن دیدم شاه ایستاده و بدون این که به دکتر خلعتبری «وزیر امور خارجه» نگاه کند مشغول مطالعه یک گزارش است.
✖️پس از خواندن ، یک دفعه نامه را به هوا پرت کرد و در حالی که دست خود را دراز کرده بود به طرف خلعتبری آمد تا او زانو بزند و دستش را ببوسد.
✖️در طول عمرم چنین صحنه ناراحت‌ کننده‌ ای ندیده بودم. نفر بعدی سرتیپ قدر هم همین تشریفات عجیب را انجام داد.
✖️من حیران و سر دو راهی قرار گرفتم. آیا دستبوسی کنم یا برگردم و زندان و شکنجه ساواک را تحمل کنم.
(وقتی نوبت من شد)، ناچار همان کار را کردم که همکارم انجام داد. البته از قدیم به عنوان سنت ، دست بزرگان سیاسی یا روحانی که مقامی شایسته داشتند، بوسیده می‌ شد. ولی زانو زدن را تا آن روز ندیده بودم.
✖️طبق تشریفات جدید مقرر شده بود سفرا و مقامها در موقع شرفیابی زانو بزنند و دستبوسی کنند و اطاعت خود را (از دربار و سلطنت) ثابت کنند. خاطره تحقیر کننده آن روز ، یکی از بدترین های زندگی من بود.
✔️منبع: فصلنامه تاریخ معاصر ایران - شماره 2، بهمن 1383
✔️تذکر: این فرد خاطراتش را در دو کتاب به چاپ رسانده.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

قصاب

خاطرات کوتاه از دوران حکومت شاه /// برای نسل نو🔻

1-«قصاب»🔻

🔸تقریبا پنجاه و پنج سال پیش زمانی که من تازه به دوره نوجوانی قدم می گذاشتم، یک روز پدر مرا به قصابی محله فرستاد تا چند سیر گوشت بخرم.

🔸آنزمان یخچال نبود، گوشت را به مقدار مصرف همان روز می خریدیم، قصاب گوشت را داخل روزنامه گذاشت و به من داد.

✖️✖️چند قدم به طرف خانه حرکت کردم که یک ماشین کنارم ترمز کرد ، نگاه عجیبی به روزنامه ای که گوشت داخل آن بود انداخت، فریاد زد این چیه ؟

✖️با ترس گفتم: گوشت خریدم.

✖️از کجا؟

✖️گفتم از آن قصابی.

✖️✖️مانند عقاب، گوشت را از من چنگ زد، به طرف قصابی خیز برداشت ، من هم تند رفتم، به من گفت تو نیا، خودش با یک جهش وارد قصابی شد.

✖️چند دقیقه سرگردان ، منتظر ماندم ، یک باره دیدم که مرد ناشناس از مغازه ، بیرون پرید، در حالی که لباسهایش را درست می کرد سوار ماشین شد و رفت.

✖️رفتم داخل قصابی، اوضاع به هم ریخته بود، قصاب هم کم مانده بود گریه کند، گفتم چی شد ؟

🔸گفت این ها ساواکی اند، می گفتند چرا داخل روزنامه ای که عکس شاهنشاه آریامهر! دارد گوشت گذاشتی ، به ایشان بی احترامی کردی، با مشت و لگد افتادند به جون من، بعدهم جواز کسبم را برداشتند و بردند.

✖️من به عنوان یک بچه تا آن لحظه نفهمیدم چه مشکلی در کار قصاب بود که این قدر کتک خورد! با خود می گفتم تو این دنیا چه خبره ؟

️چند روزی گذشت هنوز مغازه قصابی تعطیل بود و جوازش را نداده بودند؟

️تذکر: این خاطره واقعی است از آقای قندری ساکن مشهد که خودم از ایشان شنیدم (با دخل و تصرف در کلمات).

کانال ما در سروش و ایتا و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

معرفی یازده کتاب مفید در زمینه انقلاب اسلامی ایران:🔻
🔸کتاب کریسمس در نیاوران/ (روایتی دقیق از روابط کارتر و محمدرضا پهلوی)نوشته مهدی خانعلی زاده
🔸گوهر صبر /گوهر الشریعه دستغیب
🔸لحظه های انقلاب / از محمود گلابدره ای
🔸پهلوی ستایی /سید مصطفی تقوی مقدم
🔸انقلاب اسلامی و انفتاح تاریخ  دکتر حسین کچوئیان (کتاب تحلیلی به شدت راه گشا/قلم سخت و سنگین)
🔸تاریخ تحولات سیاسی ایران/ (از صفویه تا انقلاب اسلامی) نوشته موسی نجفی و حقانی
🔸پهلوی سوم(آنچه ماهواره ها از پهلوی ترسیم کردند) کتابی مفید/ انتشارات کانون اندیشه جوان
🔸 انقلاب اسلامی و آینده جهان /(کتابی امید بخش) نوشته حجت الاسلام شجاعی
🔸حدیث پیمانه/(نوشته آقای پارسانیا)تحلیل های جامع و خوب/قلم سخت ولی علمی و قابل استفاده
🔸انقلاب اسلامی برون رفت از عالم غرب / از آقای طاهر زاده
🔸نقش افرینان عصر تاریکی/جریان شناسی گروهها از مشروطه تا انقلاب اسلامی/از مرتضی صفار هرندی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
@tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی