فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

۱۷۰ مطلب با موضوع «دینی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مذاکره با شیطان

به نام خدا
✖️آیا می شود با شیطان مذاکره کرد و به صلح رسید؟
✖️اگر میان جبهه حق و باطل می توان آشتی برقرار کرد و به این دعوای همیشگی پایان داد، چرا پیامبران که صلح طلب بودند چنین کاری را انجام ندادند؟
✖️پاسخ این است که درون مایه جبهه باطل خود برتر بینی و به بردگی گرفتن یا نابودی همه ملت هاست ، حتی راه باطل می خواهد به هدف برسد گرچه با کشتار و چپاول ملت ها، اسلام مخالف چنین دیدگاهی است ، این سرچشمه جدایی اسلام با جبهه باطل است.
⚔️ بطور مثال پیامبر(ص) چطور ممکن است با ابولهب به تفاهم برسند؟ یا امام کاظم (ع) چطور می توانند با هارون الرشید که جز ذلت یا نابودی امام ، راه دیگری را نمی پذیرد به صلح برسند؟
✖️مذاکره با تنه اصلی کفر و نفاق اگرهم انجام شود دوام ندارد ، مانند صلح حدیبیه و قرار داد آتش بس در صفین و صلح امام حسن(ع) با معاویه و بالاخره قرار داد برجام ، زیرا آنها از منافع خود کوتاه نمی آیند ، مسلمان هم که نباید تن به ذلت و زور بدهد ، در نتیجه صلح یا انجام نمی شود یا اگر بشود ناپایدار است.
➕تنها اثر مذاکره با جبهه باطل به تاخیر انداختن درگیری است که گاهی به نفع مسلمین بوده مانند حدیبیه و گاهی به ضرر مسلمین است مانند صفین.
✔️«مضمون چنین مطلبی را می توانید با تغییرات در کتاب ارزشمند دکل نوشته روح الله ابرقویی ص270 بیابید.»
✔️کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا- سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

نقشه ماهرانه

نقشه ماهرانه :🔻
✖️سفارش زیر از طرف امام باقر(ع) چه علتی دارد؟
در تاریخ آمده امام باقر(ع) به پسرشان فرمودند: اى جعفر از اموال من وقفى بکن که 10 سال در موسم حجّ بر مظلومیّتم ندبه و گریه کنند.
🔸چه ظلمی شده که یادآوری چندین ساله نیاز است؟
✖️آیا منافقین حاکم می خواستند بی سر صدا ائمه را به شهادت برسانند ، کسی هم نفهمد؟
🔆امام برای افشاگری، طرحی دادند که غیر مستقیم بر ظلم دستگاه حاکم دلالت کند.
✖️در مجلس عزا به این سؤال ها پاسخ داده شد:
🔆آیا ایشان فوت کردند یا شهید شدند؟ چرا و چگونه؟؟
✖️جبهه باطل در طول تاریخ برای استفاده از فرصت ها شدیدا فعال بود ، نمونه آن استفاده ناجوانمردانه از پیراهن عثمان که معاویه از آن ، بهره ها برد و مخالفانش را با برچسب «قاتل عثمان»، از میان برداشت.
🔸دشمنان از هیچ ، هست می سازند، یک نفر که در اثر بیماری فوت می کند، از او قهرمان می سازند .
🔆ما که هزاران قهرمان واقعی داریم ، نباید از مطالبه خون آنها کم بگذاریم. این است رمز عزاداری ها.
✔️استفاده از فرصت های تبلیغاتی رمز موفقیت است، چنانکه حضرت زینب(س) از دوران سخت اسارت ، یک فرصت برای تبلیغ و افشاگری ساختند.
✖️مسلمان ، مظلومیتهای واقعی را افشا می کند، ولی کفار و منافقین ، اتفاقات را طبق میل خودشان تفسیر کرده سپس روی آن تبلیغ می کنند.
⚔️ این جنگ تبلیغاتی تا کفر و نقاق از بین نرفته ، با قدرت ادامه دارد. پس جای پای خود را هر روز محکم تر کنیم و با موشک های فرهنگی بر دشمن بتازیم.    یا علی
✔️کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا – سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

زن هایی که قله ها را پیمودند

قسمت دوم:

 زن فداکار

«ام حارث» خانمی است که وقتی به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد، اخلاق نیکو را از محضر ایشان آموخت و با این توانایی برای ارشاد خانمها همت گماشت و به یکی از افراد فعال تبلیغی تبدیل شد.

در ضمن همپای رزمندگان در جنگ حنین هم حضور یافت ، اتفاقا در این نبرد لشکر اسلام از آمار بالایی برخوردار بود و بعضی با غرور می گفتند ما شکست ناپذیریم.

شاید به این خاطر بود که وقتی در یک لحظه دشمن یورش سختی آورد ، کثرت سپاه ، عامل شکست‏ ابتدایى گردید، زیرا افراد به زیادى خود بالیده و تاکتیک‏هاى‏ نظامى را به فراموشى سپردند، این وضع بهانه ای شد تا ترسوها صحنه را خالی کنند.

 خیلی ها هم ثابت قدم ماندند از جمله این خانم (مادر حارث) که حاضر نشد صحنه را ترک کند و همراه سربازان به مقاومت در رکاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) ادامه داد و در ترغیب رزمندگان نقش مؤثری داشت.

ایمان او به حدی رسیده بود که به تهدیدهای جانی اعتنایی نداشت و برای پیروزی حق، حاضر به هر نوع فداکاری بود.

منبع: ریاحین الشریعه، ج3، ص360

کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا / سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

زن زندگی آزادی !

زن زندگی آزادی

یعنی من به گذشته و تاریخ کار ندارم ، ائمه هر تلاشی برای رساندن دین خدا به دست ما کردند، خون دل خوردند ، زندان رفتند و شهید شدند ، من امروز زن و زندگی و آزادی می خواهم ، آنهم آزادی تعریف نشده و بدون قید و بند.

کار ندارم که 23 سال پیامبر(ص) چه آزارها که تحمل کردند برای مسلمان شدن امثال من ، من به هیچ کدام کار ندارم ، من فقط این سه عامل را می خواهم ، زن زندگی آزادی!

وقتی فکر می کنم می بینم نه من این طور نیستم ، من از عاشورای حسینی حاضر نیستم جدا شوم ، من از آن امام که تا زیر سم اسبها رفت و دست از دین خدا بر نداشت ، حاضر نیستم جدا شوم .

 من از خانواده و فرزندان امام و حضرت زینب(س) که بار اسارت را بخاطر حفظ اسلام تحمل کردند و دست از دین خدا نکشیدند شرم دارم ، من می خواهم در آن دنیا ، از شفاعت و لطف و محبت آنها برخوردار شوم .

 پس شعار من وقتی کامل است که بگویم همه نعمت های دنیا را می خواهم در سایه اسلام و در کنار ائمه(ع).

کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا و سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

یک شوخی

در کوفه بودم ، به یکى از بانوان درس قرائت قرآن مى آموختم . روزى در یک موردى با او شوخى کردم !
مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر (ع) رسیدم . امام فرمود:
-
کسى که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمى گرداند، این چه سخنى بود که به آن زن گفتى ؟
از شدت شرم ، سرم را پایین انداخته ، توبه نمودم .

 امام فرمود: مراقب باش تکرار نکنى .

منبع: کتاب داستان هاى بحار جلد اول- محمود ناصرى-  – به نقل از بحار، ج 46، ص 247

نکته:

شاگرد امام باقر که غفلتا گناه کرد، امام(ع) او را سرزنش فرمود ، اگر عمدا به خاطر هوای نفس و خوشگذرانی بدحجابی کنیم ، امام زمان(ع) چقدر از ما رنجیده خواهد شد ؟

« شماره ردیف 680 »

کانال تاریخ اسلام در ایتا /سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

قاشق های بدلی در مسافرت:

به مناسبت میلاد نگین سبز عالم هستی/ خاتم پیامبران:

 در تاریخ آمده روزی برای پیامبر صلی الله علیه و آله پالوده ای سرد و گوارا آوردند، ایشان نخوردند گفتند جسم خودار به این لذت ها عادت نمی دهم.

 در حالی که پالوده برای بدن مضر نبود ولی برای تقویت روح ایشان مضر بود، روز دیگر، همسرشان پرده ای زیبا و رنگارنگ در خانه نصب کرده بود، به همسرشان فرمودند آن را از جلوی چشمم بردار ، مرا یاد دنیا می اندازد. ایشان در دنیا زندگی می کردند ولی به یاد آخرت بودند ، برای همین بود نمی خواستند چیزی که یاد دنیا را در فکر ایشان پر رنگ می کند و آن را مهم جلوه می دهد در مسیر زندگی شان باشد.

اگر در سفر باشیم و دو دست قاشق خریده باشیم اولی اعلا و گران قیمت ، دومی ارزان و جنس بدل، بدیهی است که در سفر از قاشق های بدل استفاده می کنیم و قاشق های اعلا را داخل چمدان می گذاریم، می گوییم باشد برای زمانی که به شهر خود می رسیم .

دنیا همان محل سفر است باید از ارزان ها و بدل ها استفاده کنیم و بهترین اقلام را تهیه کنیم و بفرستیم تا خانه آخرت را تجهیز کنند تا زندگی خوبی را در آن جا داشته باشیم چون اصل آنجاست و این جا مسافرخانه است.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰


▪️دستگاه خلافت در زمان امام عسکری مراقب بود امام فعالیت سیاسی نداشته باشند. ولی امام اقدامات پنهانی سیاسی را رهبری می کردند که از چشم جاسوسان دربار، به دور می ماند.
🔸«عثمان بن سعید » که از نزدیک ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشی، فعالیت می کرد پیروان آن حضرت، پیامی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به وسیله او به امام می رساندند.
یک روز «داود بن اسود»، خدمتگزار امام ، مأمور می شود چوبی را به عثمان بن سعید برساند.
▫️می گوید: چوب را گرفته، روانه شدم. در راه به یک سقّا برخوردم. قاطر او، راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. چوب را بلند کردم وبه قاطر زدم. چوب شکست ، وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه ای افتاد که داخل چوب بود؛ به سرعت چوب را زیر بغل گرفته، برگشتم.
➕وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی»، خدمت گزار امام ، کنار در منتظرم بود ، گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟
▪️گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟
🔸امام علیه السلام فرمود: مبادا بعد از این چنین کاری کنی. اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او بحث نکن،  ما، در شهر و دیار بدی به سر می بریم. تو فقط کار خود را بکن.
▫️این ماجرا نشان می دهد که امام، نامه هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی می کرد و برای نماینده خود می فرستاد.
✔️کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا – سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

به نام خدا

چهارده سال بیشتر نداشتم برای تکمیل دروس به اصفهان رفتم ، حجره کوچکی در مدرسه صدر داشتم نه گلیمی نه زیر اندازی نه حتی چراغی برای روشن کردن یا گرم کردن.

پس از مدتی در یک شب سرد زمستانی پدرم آمد وقتی اوضاع را دید شروع کرد به سرزنش و گفت نگفتم طلبه نشو گرسنگی دارد سختی دارد فقر و در به دری دارد.

آن قدر گفت که بی تاب شدم ، قلبم شکست  با تمام ارادت به ساحت امام عصر(عج)  بلند شدم و رو به قبله گفتم: مولاجان شما عنایت کنید تا نگویند آقا ندارید.

پدر با تعجب نگاهم می کرد. دقایقی نگذشت در حجره را زدند خادم گفت کسی با شما کاردارد برخاستم به در مدرسه رفتم سیدی بود با چهره ای آسمانی کمی با من حرف زد دلجویی کرد و پنج قران در آورد و گفت این مبلغ را بگیر و در طاقچه  حجره ات نیز شمعی هست روشن کن تا دیگر کسی نگوید که شما آقا ندارید شگفت زده شدم سید رفت ، در مدرسه را بستم خدمت پدرم آمد ، ماجرا راگفتم دیدم چشمانش مثل ابر بهار گریان شد ، مرا در آغوش گرفت و بوسه باران کرد.

سیاه چالهایی سهمگین بارها در زندگی ام مرا در کام خویش کشید اما آن خورشید تابان (مولی الموحدین امیر المومنین) اقتدار خویش را نشان داد.

منبع: کتاب کهکشان نیستی/شرح زندگانی عارف و عالم بزرگ سید علی قاضی ص79

  • سید محمد حسین مرکبی