فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

  • ۰
  • ۰

انتشار کتابی جالب

[✅ «من یک دخترم» با هدف آموزش حل تعارض‌ها منتشر شد

📌 مجموعه سه جلدی «من یک دخترم، حرف‌هایی درباره زندگی دخترانه» با هدف آموزش حل تعارض‌ها و مهارت تصمیم‌گیری از طرف انتشارات مدرسه منتشر و روانه بازار نشر شد.

♦️  همه افراد به ویژه نوجوانان به خاطر چالش‌ها، دغدغه‌ها و مسائلی که در گذر زندگی عادی و معمولی برایشان پیش می‌آید نیازمند این هستند که بتوانند مهارت‌های زندگی را به صورت عملی‌تر، زنده‌تر و قابل لمس‌تر تجربه، تمرین کنند و یاد بگیرند.

♦️ مهارتی که زمینه‌سازی می‌کند چگونه با کمک توانایی و پتانسیل‌های درونی خودشان راه درست را از راه نادرست تشخیص دهند و تصمیم مناسب‌تری را نسبت با مسائل گوناگونی که با آن روبرو می‌شوند اتخاذ کنند.
http://hvasl.ir/news/527343
🆔 @hvasl_ir

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

هواپیمای مقدس

هواپیمای مقدس

واقعیت است که خیلی از سیاسیون ما بودند و هستند، که می ترسند و روشان نمیشود بگویند فلان سلاح را داریم و در وقت خودش علیه دشمنان بشریت استفاده می کنیم. می گویند شاید جو متشنج شود یا آنها صدای اعتراضشان بلند شود!

الگوی استفاده از سلاح را خداوند در قرآن به زبانهای مختلف و بارها تکرار کرده بدون ترس از جوسازی دشمن حتی در سوره والعادیات جمله عجیبی بیان فرموده ، این قدر مقام جنگ و جهاد در راه خدا را محترم می شمارد که به جرقه زیر سم اسب مجاهدان در راه خدا قسم یاد می کند!!

جای دوری نرویم ، بعضی از خانمهای غرب گراهم از سلاح حجاب به خاطر همین جوسازی دشمن کناره می گیرند، در حالی که جا دارد به چادر و حجاب خود به عنوان یک موجود مقدس قسم بخورند.

یک سیاسی غربگرا معمولا نامی از جنگ بدر و احد و جهاد های اسلامی نمی برد، نکند جنگ طلب معرفی شود، یعنی به تاریخ و فرهنگ خودش ظلم می کند. خود کم بینی از همین جاها شروع می شود.

اگر بخواهیم الگو بگیریم امروز باید سیاسیون ما به چرخهای هواپیمای جنگنده مان بنازند و قدرت و دقت موشکمان را به رخ دشمنان بکشند، چون موشک و هواپیما وقتی در راه خدا پرواز می کند مقدس می شود، اینهاست بخشی از راهبرد عزت اسلام و تضعیف دشمن.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

کمبل بن زیاد

یکی از شیعیان خاص و نزدیک امام علی (ع) بود، که دعای کمیل را از امام نقل نمود .

شخصیت لایقی که علی (ع) علم و عرفان را به او آموخت ، به قدری رشد کرد که رازدار امام به حساب می آمد.

در عبادت و پارسایی در میان یاران امام، نمونه بود.

امام علی (ع) در زمان خلافت خود، کمیل را فرماندار «هیت»(یکی از شهرهای عراق) قرار داد.

در تهاجمی که سپاه معاویه برای غارت به شهر هیت انجام دادند، کمیل دچار اشتباه محاسباتی شد ، دشمن توانست به شهر هیت دست یابد و خسارت قابل توجهی وارد کند ، امام در نامه ای توبیخ آمیز، اورا مورد خطاب قرار دادند:

خلاصه ای از نامه امام به کمیل: ((سستی انسان در انجام آن چه بر عهده او گذارده شده و اصرار بر انجام آن چه در قلمرو وظیفه او نیست، یک ناتوانی روشن و هلاک کننده است . تو به اهل «قرقیسا» حمله کردی ولی از نگهبانی مرزهایی که تحت ولایت تو بود، باز ماندی...

نه بازوی توانمندی داری و نه ترس در دل دشمن ایجاد می کنی ، نه از اهل شهر، پاسداری خوب انجام می دهی و نه رهبرت را از دخالت در امور آنجا بی نیاز می سازی.)) - نامه 61 نهج البلاغه

کمیل بعدا برای جبران این کوتاهی خود به بخشی از سپاه معاویه لطمه زد ، امام ضمن دعای خیر به او و لشکریانش، به او سفارش کردند که باید بعد از این هر مهمّ که پیش آید نخست مرا از کیفیت آن خبر دهی تا آنچه صلاح کار باشد بازگویم ».[ الفتوح، ترجمه، ص 716.]

به جهت اهمیت مقام و زبان مؤثرش، در سن نود سالگی، حجاج بن یوسف نتوانست حق گویی اورا تحمل کند و اورا به شهادت رساند.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

شگفتی های زبان

به نام خدا

یک حبه انگور را در دهان بگذارید و احساس خودرا بیان کنید اگر گرسنه یا تشنه باشید، با خوردن همین یک دانه انگور، لذتی فوق العاده خواهید برد!

چرا؟  انگور چه موادی دارد و بدن شما چه حالتی دارد که این ها چنین هماهنگ اند، یک دانه انار اگر در دسترس دارید بردارید و در دهان بگذارید دقیق مزه کنید و احساس خود را بگوئید ، یک دانه زرشک ترش و خوشمزه را در دهان بگذارید ، یک تکه خیار که بوی خوش و با طراوت  آن فضای اتاق شما را پر کرده بخورید و دقت کنید عصب پوست زبان شما چه خصوصیتی دارد که می تواند به ازای هر نوع مزه گزارشی خاص به مغز بدهد تا مغز تجزیه تحلیل کند که این مزه که شما گزارش دادی از انار است یا از سرکه ؟

 اگر زبان شما ، زبان داشت! و مزه زرشک را می خواست توضیح دهد که شما بفهمید این ترشی زرشک است نه ترشی پرتقال یا لیمو ترش چگونه باید می گفت؟

 عصب پوست زبان، بدون زحمت، فورا حس ترشی زرشک و ترشی دانه انار و ترشی آب لیمو و ترشی آب غوره و ترشی سرکه و ترشی گوجه سبز را با مزه های متفاوت به مغز گزارش می کند. تازه چند نوع گوجه سبز که بخورید ، برای هرکدام یک گزارش خاص خواهد داد که یکی ترش شیرین است ، آن دیگری مقداری زمخت است ، آن سومی خیلی خیلی ترش است و ...

از هر میوه ای که اطراف شما است یک تکه کوچک در دهان بگذارید و فورا گزارش مزه آن را روی خروجی مغز خود دریافت کنید.

چشم خودرا ببندید، یک نفر دیگر داخل دهان شما خوردنی های متفاوت بگذارد شما فورا خواهید گفت این فلفل است ، آن دارچین، آن بعدی نمک، این شکر بود، این یکی شیر ، آن بعدی گوشت ماهی، و این یکی پیاز .

حسگری که گزارش اولیه از این مواد را به مغز می دهد یک پوست است که روی زبان ما کشیده شده ، خربزه را در دهان بگذارید، مغزتان دقیق گزارش می دهد که شیرینی آن چند درجه است ، زمخت است یا شیرینی دلپذیری دارد، ته خربزه شیرینی کمتری از سر آن دارد ، همه این گزارش را زبان به مغز داده، از هر دو طرف خربزه بخورید تا گزارش جدا گانه آن را دریافت کنید.

این حسگر روی زبان را که مثل یک کارخانه حساس تمام مزه هارا آزمایش و مثل برق گزارش می‌کند، سازنده اش در زیر نورافکن و در فضای بزرگ و مناسب نساخته ، بلکه در تاریکی محض که حتی ذره ای نور هم نبوده ، این حسگر ساخته شده. در فضایی محدود و فشرده.

 روی زبان یک متر در یک متر جا نبوده که کار گذاشتن این سلول های حساس ، آسان باشد بلکه عملیات کار گذاری سلول های حسگر، روی زبان بسیار کوچک و ناز، مربوط به یک بچه چند ماهه در رحم مادر بوده!

موقع کار گذاشتن این سلول های حساس، زبان بچه را خونمال و زخمی نکرده و مثل قدیم که گوش را سوراخ می کردند، وقتی درد می آمد می گفتند (کسی که گوشواره می خواد، یک کم درد رو هم باید تحمل کنه)، اما خدا سلول های حسگر رو با نرمی و آرامش کامل به شکلی کار گذاشته که هیچ کس در آن لحظه خبر دار نشده!

وقتی خدا کارهاشو این طور مخفیانه انجام میده یک عده پیدا می شن که میگن خدایی که اثری ازش دیده نمی شه، پس اصلا وجود نداره! !

این کارخانه چشایی حساس، بزرگ نیست که برای حمل و نقل اون، شما دچار مشکل بشین ، آن قدر سنگین نیست که دچار زحمت بشین ، اصلا شما حس نمی کنین که دارین زبان رو جابجا می کنین، راحت تو دهان دور می زنه ، بدون رفتن زیر دندان های تیز که در یک سانتی متری او هستن!

زبان تو دهان بالا و پائین میره، بدون صدا بدون خش انداختن روی دیواره دهان .

زبان چند شغله است ، هر غذایی تو دهان باشه تعیین تکلیف می کنه که غذایی نمونه و فاسد نشه، اگر زبان نباشه بلعیدن خوراکی ها با مشکل روبرو می شه.

موقع حرف زدن هم نقش مهمی بازی می کنه ، این هم شغل سوم زبانه، اگر زبان نبود، معلوم نبود حرف زدن به چه شکلی در می آمد، تارهای صوتی چگونه می خواستند صدای تولیدی خودرا بصورت کلمات به بیرون بفرستند؟

و خدا، همان سازنده زبان با این همه ظرافت در همین نزدیکی است، پشت خط نیست که از عرش بخواد با شما صحبت کنه! بوق اشغال و انتظار و خرابی خط هم نداره و تو می توانی همین الان با او مناجات کنی :

خدای مهربانم ، خدای آرامش بخشم ، خدای کم حرف و پرکارم، من فراموشت می کنم ، ولی واقعا دوست دارم همیشه باتو صحبت کنم، چون تو همه کاره ای، بقیه به اندازه ای کوچک اند که گویا نیستند و تو بقدری بزرگی که همه جا تویی و هیچ کس دیگر در جهان نیست.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

حق السکوت


624- (به مناسبت میلاد مسعود امیرالمؤمنین علیه السلام)
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🔸گروهى از یاران على علیه السلام پیش او رفتند و گفتند: این اموال را به شکلی تقسیم کن که اشراف عرب و قریش را بر بردگان آزاد شده و مردم غیر عرب ترجیح دهى و کسانى را که از مخالفت و گریزشان بیم دارى با پرداخت مال بیشتر دلجویى کن .
چون یاران امام دیده بودند که معاویه با اموال چنان مى کرد.
🔹علی (ع) به ایشان فرمود: آیا می گوئید پیروزى را با ستم بدست آورم ؟! نه، به خدا سوگند هرگز چنین نخواهم کرد. به خدا سوگند اگر این اموال از خودم بود، باز هم به تساوى تقسیم مى کردم ، چه رسد به اینکه این اموال از مردم است.

🔸🔹- منبع: جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه -ابن ابى الحدید-ترجمه: دکتر محمود مهدوى دامغانى- (بخشى از خطبه 126 نهج البلاغه)
نکته:
🔸🔹هم اکنون این روش توسط عربستان و خیلی از کشورهای اسلامی درحال اجراست و با رشوه به این و آن مخالفین را نرم می کنند ، افتخار ایران است که جمهوری اسلامی چنین روشی ندارد .

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

اراده جمعی ملت ایران در نگاه میشل فوکو(فیلسوف و مورخ فرانسوی):
🔸کسی تا کنون اراده جمعی را به عینه مشاهده و لمس نکرده چون یک ابزار نظری است، من فکر می کردم اراده جمعی مانند خدا یا روح است.که هرگز نمی توان به چشم دید. ولی ما درتهران و در سراسر ایران اراده جمعی یک ملت را به وضوح مشاهده کردیم. خوب با این توصیف شما باید در برابر آن سر تعظیم فرود آورید ، این چیزی نیست که هر روز رخ دهد.
🔸🔸منبع: کتاب فلسفه تاریخ نوشته جمعی از نویسندگان غربی /ترجمه نوذری ص 565

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

#خاطرات_دست_اول_از_تاریخ_انقلاب_اسلامی
🔻خاطره پنجم: ماجرای قمه کشها
🔸گوینده خاطره آقای طحان از فعالان انقلاب در منطقه خواجه ربیع مشهد:
❌چند ماه به پیروزی انقلاب مانده بود، در منطقه خواجه ربیع مشهد یک شعبه نفت وجود داشت که نفت چند شهرک اطراف را تامین می کرد، مردم گاهی یکی دو روز صف می ایستادند نوبتشان نمی شد، بعد از چند روز که بالاخره نفت به شعبه خواجه ربیع می رسید، تازه سر و کله قمه کشها و زنجیر کشها پیدا می شد.
❌ این افراد اصلا صف نمی ایستادند، بمحض این که خبر می شدند نفت آمده، می آمدند مردم را کنار می زدند و بخش زیادی از نفت را می ریختند داخل تانکر و برای خود و دوست و آشنا می بردند ، مردم عادی حریف آنها نبودند، پلیس دوران شاه هم، در خواجه ربیع، قدرتی نداشت.
🌸🍃چند جوان انقلابی جمع شدیم ، به مسؤل شعبه گفتیم شما نفت را که تحویل گرفتی تمام پولت را یک جا از ما بگیر و برو خانه ات، توزیع را بگذار ما انجام دهیم ، قبول کرد.
🌱🌸لیست مردم را به تفکیک محله تهیه کردیم ، بجای این که مردم بیایند صف بایستند و ساعتها در سرما اذیت شوند، قرار شد ما نفت را به نزدیک منازل ببریم بدون هزینه حمل و نقل ، منظم و بدون معطلی.
🌸🌀شبها تا صبح در سکوت و خلوت شب مشغول توزیع نفت می شدیم ، صبح که میشد نفت هر کوچه را به یکی از منازل آن کوچه تحویل داده بودیم، چون نیمه شب نمی شد همه مردم را بیدار کرد و نفت را تحویل داد.
🔆🍃صبح هر کس بدون زحمت از آن منزلی که گالن های نفت در آنجا بود ، سهمیه را که در ظرفش ریخته شده بود تحویل می گرفت.
⚔️تهدید های شدیدی از طرف خانها و لاتها انجام شد که جلوی آنها ایستادیم و ارزش تکریم مردم و عدالت را این قدر بالا می دیدیم که حاضر به مقاومت در برابر تهدید جانی شدیم.
🔆🔅چندین نفر با ما بطور رایگان در این طرح بزرگ همکاری داشتند ، جالب است که این توزیع کنندگان ، سهمیه شان مانند بقیه، همان یک گالن بود، مثل بقیه، وقتی نوبت کوچه آنها شد نفت می گرفتند ، بدون هیچ امتیاز و اولویت.
🔆🔅این فقط یکی از خدمات مسجد ، در منطقه خواجه ربیع مشهد بود.
🔅🌱🌷🌺🌸🌱🔅

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

613- بخش هایی از تاریخ شفاهی معاصر:  

بسم الله الرحمن الرحیم //دو سه سالی است خاطرات دوران انقلاب رو که کمتر هم از آنها یاد میشود از دوستان جمع آوری و در فضای مجازی یا در جلسات منتشر می کنم ، از شما هم خواهشمندم خاطره ای اگر از آن زمان دارید یا شنیدید که جذابه برای من بفرستید، ذیلا نمونه ای را که قبلا تهیه شده تقدیم می کنم:

#خاطرات_دست_اول_از_تاریخ_انقلاب_اسلامی/خاطره چهارم

گوینده خاطره : رمضانعلی انتظاری(از همکاران در مشهد)

روزهایی که تازه داشت انقلاب اوج می گرفت من در نیشابور طلبه بودم ، شبها در حجره مدرسه می خوابیدم ، یک روز شنیدم طلبه ها در قم اعلامیه هایی پخش می کنند و در آنها رژیم طاغوت را مورد نقد قرار داده و شعارهای انقلاب را نشر می دهند.

وقتی شب شد چند برگه برداشتم روی هریک شعاری نوشتم مانند: مرگ بر شاه خائن ...

این برگه ها را تقریبا ساعت 2 نیمه شب که خیابان اصلی شهر نیشابور ، خیلی خلوت بود با احتیاط و سرعت، به شیشه دو بانک چسباندم ، چسب های خوبی هم تهیه کرده بودم که به این سادگی کنده نشود، دو اعلامیه دیگر را هم یکی به ورودی مسجد جامع شهر و دیگری را سر چهار راه چسباندم.

به مدرسه علمیه برگشتم موقع نماز صبح شده بود ، نماز خواندم و خوابیدم ، ساعت حدود 7 صبح از خواب بیدار شدم بعد از انجام یکی دو کار به خیابان رفتم ببینم نتیجه کارم چه بوده ، به مقابل بانک رسیدم، دیدم تمام کارمندها آمده اند بیرون و با جدیت تمام، دارند با کاردک و آب، اطلاعیه را پاک و شیشه را تمیز می کنند، خوشبختانه چسب ها آنقدر محکم بود که کنده نمی شد.

 به بانک بعدی رفتم همین وضعیت بود، به مسجد جامع رفتم هنوز اطلاعیه نصب بود، سر چهارراه هم اطلاعیه هنوز سر جایش بود.

از آنشب به بعد چون ساواک بو برده بود طلبه ها منشأ این کار باشند هر شب دو پلیس تا صبح مقابل در حوزه علمیه نگهبانی می داد.

  • سید محمد حسین مرکبی