فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

  • ۰
  • ۰

 

به نام خدا

 

🔸داستانی واقعی برای سنین 10 تا 15 سال:

💠موقع افطار بود ، امام علی(ع) و همسر و فرزندان می خواستند افطار کنند، صدای  نیازمندی آمد، مردی بود ، در خواست کمک می کرد، امام و خانواده اش در برابر فقیر تاب نیاوردند که بنشینند و غذا بخورند در حالی که او گرسنه باشد، نگفتند خودمان واجب تریم، روزه بودیم، خدا که نفرموده از لقمه خودت بزن، فردا هم می خواهیم روزه بگیریم، باید بدن ما توان داشته باشد، نصف نان را می دهیم، نصف دیگرش باشد برای خودمان.

🔹نه این خانواده وقتی به نیازمندی کمک می کنند ، بطور کامل و در حد بالا کمک می کنند، این جا هم همه اعضاء خانواده غذای خودرا به نیازمند دادند و چون غذای دیگری نداشتند ، آن روز با مایعات افطار کردند و گرسنه ماندند.

🔸روز بعد فرا رسید پدر و مادر و بچه ها دوباره روزه گرفتند، روز سختی بود ولی به هر حال گذشت، موقع افطار بازهم نیازمند دیگری از کنار خانه آنها گذشت ، یتیمی بود که گفت اگر ممکن است به من کمک کنید، خداوند گویا زمینه را این طوری چیده بود که میزان بخشش این خانواده مشخص شود، تا معلوم گردد دیروز به طور اتفاقی همه اعضاء خانواده غذای خودرا به نیازمند دادند ، یا این رسم و باور این خانواده است که اول باید نیازمند را سیر کرد؟

ادامه دارد...

 کانال پنجره ای به تاریخ در ایتا و سروش و گپ @tarikhye

  • ۰۲/۰۱/۲۳
  • سید محمد حسین مرکبی

افطار

داستان

قرآن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی