فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

  • ۰
  • ۰

مرد ناشناس: قسمت دوم

 

اشک در چشم های مادر حلقه زد ولی از چشم بچه ها مخفی ماند. لقمه های بعدی را با بغض گلو خورد، این آدم مهربان چه کسی بوده در زمانی که سخت درمانده بودند به اندازه مصرف دو سه روز نان و حلوا و خرما آورده؟

از آن روز به بعد بچه ها کمتر بهانه گرسنگی می گرفتند چون غذا به اندازه ای که هر سه تای آنها سیر شوند داشتند، برای مادر هم همیشه مقداری غذا می ماند که بخورد.

این روزها مادر با دلگرمی خانه را مرتب می کرد، فرصت داشت لباس بچه ها را بشوید، حتی آنها را به حمام برد ، دسته جمعی به کنار رودخانه ای در حاشیه شهر رفتند تا حسابی آب بازی کنند.

هر دو سه شب یکبار آدم ناشناسی که معلوم نبود مرد است یا زن، پیر است یا جوان، می آمد و کیسه ای پر از غذا را جلوی در خانه می گذاشت و فوری می رفت، حتی پسر 8 ساله که زرنگ و باهوش بود نتوانست، کسی را که برایشان غذا می آورد شناسائی کند.

تا این که یک روز در شهر کوفه خبری مانند توپ صدا کرد و خیلی ها عزادار شدند، خبر این بود خلیفه مسلمین علی علیه السلام را ترور کرده اند، از همان روز دیگر کسی به خانه بچه ها غذا نیاورد.

مادر فهمید رابطه ای بین این دو اتفاق وجود دارد؟! وقتی بالاخره خودش را راضی کرد و ماجرا را به بچه ها گفت ، چهره بچه ها دیدنی بود، ولی مادر طاقت نداشت به روی آنها نگاه کند، سریع خانه را ترک کرد تا اشک هایش بتواند راحت سرازیر شود.// والسلام

  • ۰۲/۰۱/۲۰
  • سید محمد حسین مرکبی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی