فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

فرهنگ و زندگی

نکات جذاب و حتی الامکان مفید برای نسل جوان

وبلاگی با مطالب جدید و جذاب و مفید برای شما انشاءالله

۴۶ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یک شوخی

در کوفه بودم ، به یکى از بانوان درس قرائت قرآن مى آموختم . روزى در یک موردى با او شوخى کردم !
مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر (ع) رسیدم . امام فرمود:
-
کسى که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمى گرداند، این چه سخنى بود که به آن زن گفتى ؟
از شدت شرم ، سرم را پایین انداخته ، توبه نمودم .

 امام فرمود: مراقب باش تکرار نکنى .

منبع: کتاب داستان هاى بحار جلد اول- محمود ناصرى-  – به نقل از بحار، ج 46، ص 247

نکته:

شاگرد امام باقر که غفلتا گناه کرد، امام(ع) او را سرزنش فرمود ، اگر عمدا به خاطر هوای نفس و خوشگذرانی بدحجابی کنیم ، امام زمان(ع) چقدر از ما رنجیده خواهد شد ؟

« شماره ردیف 680 »

کانال تاریخ اسلام در ایتا /سروش و گپ @tarikhye

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

قاشق های بدلی در مسافرت:

به مناسبت میلاد نگین سبز عالم هستی/ خاتم پیامبران:

 در تاریخ آمده روزی برای پیامبر صلی الله علیه و آله پالوده ای سرد و گوارا آوردند، ایشان نخوردند گفتند جسم خودار به این لذت ها عادت نمی دهم.

 در حالی که پالوده برای بدن مضر نبود ولی برای تقویت روح ایشان مضر بود، روز دیگر، همسرشان پرده ای زیبا و رنگارنگ در خانه نصب کرده بود، به همسرشان فرمودند آن را از جلوی چشمم بردار ، مرا یاد دنیا می اندازد. ایشان در دنیا زندگی می کردند ولی به یاد آخرت بودند ، برای همین بود نمی خواستند چیزی که یاد دنیا را در فکر ایشان پر رنگ می کند و آن را مهم جلوه می دهد در مسیر زندگی شان باشد.

اگر در سفر باشیم و دو دست قاشق خریده باشیم اولی اعلا و گران قیمت ، دومی ارزان و جنس بدل، بدیهی است که در سفر از قاشق های بدل استفاده می کنیم و قاشق های اعلا را داخل چمدان می گذاریم، می گوییم باشد برای زمانی که به شهر خود می رسیم .

دنیا همان محل سفر است باید از ارزان ها و بدل ها استفاده کنیم و بهترین اقلام را تهیه کنیم و بفرستیم تا خانه آخرت را تجهیز کنند تا زندگی خوبی را در آن جا داشته باشیم چون اصل آنجاست و این جا مسافرخانه است.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

پرده رنگین و پرنقش و نگار

امام على(ع) در مورد سیره پیامبر(ص) می فرماید:

نشسته بر خاک غذا مى خورد، نشست و برخاستى برده وار داشت، خود به دست خویش پینه بر کفش مى زد و جامه اش را وصله مى کرد ... روزى پرده اى رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید. به یکى از همسرانش فرمود: "آن را از برابر دیدگانم دور بدار. هرگاه نگاهم بدان مى افتد، به یاد دنیا و زرق و برقش مى افتم."

بدین سان، روى دل از دنیا برتافت. همواره دوست داشت جاذبه هاى دنیا از نگاهش پنهان بمانند،

منبع: اصول کافى، ج 6، ص 271

شماره ردیف در کانال ما  665

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

🔹آیت الله حائری شیرازی🔹

 

یکی از این علمای بزرگ را خواب دیدند. ایشان در درگاه الهی بود. آنجا یک درب علوی بود و یک درب حسینی. هرکدام از ائمۀ اطهار، باب الله هستند. آن آقا که از علمای بزرگ بود، با اصرار می خواست که از «#باب_علی» وارد شود، اما ملائکۀ آنجا فشار می آوردند که او از این درب نیاید. هرچه او زور می‌زد که برود داخل، زورش نمی‌رسید؛ مأمورین او را محکم گرفته بودند.
درب کنار آن، «#باب_الحسین» بود. بیرون آمد، دیگر مجبور شد از باب الحسین وارد شود. تا خواست از این درب وارد شود، همۀ این ملائکه دستش را گرفتند، برایش کوچه باز کردند و با احترام ایشان را بردند داخل!

ببینید! یک جور بود! یک جور خواست برود داخل! از این درب، هرچه اصرار کرد و فشار آورد، اصلاً نتوانست؛ اما از آن درب کاملاً با استقبال هم آوردندش. حالا این چه جوری است؟! این «باب حسین» است، آن «باب علی» است. خیلی ها که از آن درب نمی توانند بیایند، از این درب می توانند بیایند. علتش این است که: علی (ع) «#باب_العدل» است، اما حسین بن علی (ع)، «#باب_الفضل» است.

شما نگاه کن، در دعا می گویید: «الهی یا حمید بحق محمد»، بعدش چه می گویی؟ «یا عالی بحق علی»، دست انسان به عالی نمی رسد. «یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن». برای امام حسین می دانی چه گذاشته اند؟ «یا قدیم الاحسان بحق الحسین»! ببینید چه اسم قشنگی رویش گذاشته اند! تو باید حَسَن باشی، تا امام حسن شفاعتت کند؛ اما اگر حُسن کوچکی هم داشته باشی، حسین از تو شفاعت می کند. اسم «حسن» را مُصَغَّرش کرده اند تا انسان به او امید پیدا کند. حسین یعنی حَسنِ کوچک. یعنی با یک حُسن کم هم در باز می کند؛ با کمترین حُسنی در را باز می کند. چه اسم با مناسبتی گذاشته اند! کوچک نیست، اما حُسن کوچک را هم ایشان قبول می کند. به همین جهت، کسانی که ختومات می گیرند، زیارت عاشورا را جزء مبادی ختوماتشان می دانند؛ یعنی اگر کسی از راه حسین بن علی، کارش شد، شد؛ اما اگر از راه ایشان نشد، دیگر نمی شود.

پس ممکن است انسان اگر مدعی تقوا شد او را نپذیرند؛ اما اگر از باب «ابن‌السبیل» (در راه ماندگان)، از باب این که «من راه به جایی ندارم»، وارد شد او را بپذیرند. اینکه تحت چه «عنوان» می آید، مهم است. قانون دادگستری هم همین است. اگر کسی اعلام کرد من ورشکسته هستم، احترامش می کنند. از اموالش به اندازۀ گذران زندگی برایش استثنا می کنند، و مازادش را می دهند به طلبکارها. اما اگر حاضر نشد اعلام ورشکستگی کند، تمام اموالش را می گیرند و تقسیم می کنند. خودش را هم زندان می کنند! این قانون دادگستری است؛ برای اعلام ورشکستگی، امتیازاتی می دهند. اگر انسان بتواند به خدا اعلام ورشکستگی کند، از مزایای اعلام ورشکستگی می تواند بهره مند شود.

  • سید محمد حسین مرکبی
  • ۰
  • ۰

شگفتی های زبان

به نام خدا

یک حبه انگور را در دهان بگذارید و احساس خودرا بیان کنید اگر گرسنه یا تشنه باشید، با خوردن همین یک دانه انگور، لذتی فوق العاده خواهید برد!

چرا؟  انگور چه موادی دارد و بدن شما چه حالتی دارد که این ها چنین هماهنگ اند، یک دانه انار اگر در دسترس دارید بردارید و در دهان بگذارید دقیق مزه کنید و احساس خود را بگوئید ، یک دانه زرشک ترش و خوشمزه را در دهان بگذارید ، یک تکه خیار که بوی خوش و با طراوت  آن فضای اتاق شما را پر کرده بخورید و دقت کنید عصب پوست زبان شما چه خصوصیتی دارد که می تواند به ازای هر نوع مزه گزارشی خاص به مغز بدهد تا مغز تجزیه تحلیل کند که این مزه که شما گزارش دادی از انار است یا از سرکه ؟

 اگر زبان شما ، زبان داشت! و مزه زرشک را می خواست توضیح دهد که شما بفهمید این ترشی زرشک است نه ترشی پرتقال یا لیمو ترش چگونه باید می گفت؟

 عصب پوست زبان، بدون زحمت، فورا حس ترشی زرشک و ترشی دانه انار و ترشی آب لیمو و ترشی آب غوره و ترشی سرکه و ترشی گوجه سبز را با مزه های متفاوت به مغز گزارش می کند. تازه چند نوع گوجه سبز که بخورید ، برای هرکدام یک گزارش خاص خواهد داد که یکی ترش شیرین است ، آن دیگری مقداری زمخت است ، آن سومی خیلی خیلی ترش است و ...

از هر میوه ای که اطراف شما است یک تکه کوچک در دهان بگذارید و فورا گزارش مزه آن را روی خروجی مغز خود دریافت کنید.

چشم خودرا ببندید، یک نفر دیگر داخل دهان شما خوردنی های متفاوت بگذارد شما فورا خواهید گفت این فلفل است ، آن دارچین، آن بعدی نمک، این شکر بود، این یکی شیر ، آن بعدی گوشت ماهی، و این یکی پیاز .

حسگری که گزارش اولیه از این مواد را به مغز می دهد یک پوست است که روی زبان ما کشیده شده ، خربزه را در دهان بگذارید، مغزتان دقیق گزارش می دهد که شیرینی آن چند درجه است ، زمخت است یا شیرینی دلپذیری دارد، ته خربزه شیرینی کمتری از سر آن دارد ، همه این گزارش را زبان به مغز داده، از هر دو طرف خربزه بخورید تا گزارش جدا گانه آن را دریافت کنید.

این حسگر روی زبان را که مثل یک کارخانه حساس تمام مزه هارا آزمایش و مثل برق گزارش می‌کند، سازنده اش در زیر نورافکن و در فضای بزرگ و مناسب نساخته ، بلکه در تاریکی محض که حتی ذره ای نور هم نبوده ، این حسگر ساخته شده. در فضایی محدود و فشرده.

 روی زبان یک متر در یک متر جا نبوده که کار گذاشتن این سلول های حساس ، آسان باشد بلکه عملیات کار گذاری سلول های حسگر، روی زبان بسیار کوچک و ناز، مربوط به یک بچه چند ماهه در رحم مادر بوده!

موقع کار گذاشتن این سلول های حساس، زبان بچه را خونمال و زخمی نکرده و مثل قدیم که گوش را سوراخ می کردند، وقتی درد می آمد می گفتند (کسی که گوشواره می خواد، یک کم درد رو هم باید تحمل کنه)، اما خدا سلول های حسگر رو با نرمی و آرامش کامل به شکلی کار گذاشته که هیچ کس در آن لحظه خبر دار نشده!

وقتی خدا کارهاشو این طور مخفیانه انجام میده یک عده پیدا می شن که میگن خدایی که اثری ازش دیده نمی شه، پس اصلا وجود نداره! !

این کارخانه چشایی حساس، بزرگ نیست که برای حمل و نقل اون، شما دچار مشکل بشین ، آن قدر سنگین نیست که دچار زحمت بشین ، اصلا شما حس نمی کنین که دارین زبان رو جابجا می کنین، راحت تو دهان دور می زنه ، بدون رفتن زیر دندان های تیز که در یک سانتی متری او هستن!

زبان تو دهان بالا و پائین میره، بدون صدا بدون خش انداختن روی دیواره دهان .

زبان چند شغله است ، هر غذایی تو دهان باشه تعیین تکلیف می کنه که غذایی نمونه و فاسد نشه، اگر زبان نباشه بلعیدن خوراکی ها با مشکل روبرو می شه.

موقع حرف زدن هم نقش مهمی بازی می کنه ، این هم شغل سوم زبانه، اگر زبان نبود، معلوم نبود حرف زدن به چه شکلی در می آمد، تارهای صوتی چگونه می خواستند صدای تولیدی خودرا بصورت کلمات به بیرون بفرستند؟

و خدا، همان سازنده زبان با این همه ظرافت در همین نزدیکی است، پشت خط نیست که از عرش بخواد با شما صحبت کنه! بوق اشغال و انتظار و خرابی خط هم نداره و تو می توانی همین الان با او مناجات کنی :

خدای مهربانم ، خدای آرامش بخشم ، خدای کم حرف و پرکارم، من فراموشت می کنم ، ولی واقعا دوست دارم همیشه باتو صحبت کنم، چون تو همه کاره ای، بقیه به اندازه ای کوچک اند که گویا نیستند و تو بقدری بزرگی که همه جا تویی و هیچ کس دیگر در جهان نیست.

  • سید محمد حسین مرکبی