🔹مسلم بن عقیل نائب امام ، شمارا توی کوچه ای در شهر کوفه می بیند می گوید: اگر با ماهستی برو سلاح بیار از ما پشتیبانی کن، قطعا به او نمی گوییم چند می دهید بیائیم، حقوق مارو در حد یک سرباز مشخص کنید .
🔸قطعا اگر ابن زیاد چند کوچه آنطرفتر استخدام با حقوق کاملا دلچسب داشته باشد ، به او نمی پیوندیم.
🔹چند روز بعد:
🍃 در کوفه نشسته ایم ، باغی داریم هر روز به آن سر می زنیم خبر های جست و گریخته ای آمده که امام حسین(ع) به نزدیک کوفه رسیده اند ولی سپاه ابن زیاد راهشان را بسته اند و نمی گذارند وارد کوفه شوند.
🔸آیا بازهم به خانه و زندگی می رسیم ؟ شب راحت می خوابیم؟ یا شمشیر و اسب را بر می داریم و دائم به اطراف کوفه سر می زنیم ؟ در تاریکی شب دنبال یک رخنه میان سربازان ابن زیاد می گردیم تا از شهر خارج شویم و به امام بپیوندیم؟
🍃چرا وقتی که توفیق خدمت داریم و نیاز نیست در بیابان به دنبال رهبر بگردیم، وقتی که نائب امام تنها نیست، وقتی که لازم نیست محاصره بشکنی و به سختی خودرا به امام برسانی ، وقتی که جبهه انقلاب در جوش و خروش است.
🔹چرا بعضی از ما به صحنه نمی آییم و مثل کارخانه هایی که بودجه یا مواد اولیه ندارند ، افسرده و نیمه افراشته ایم؟!
🔸چرا بعضی ها با وجودی که می دانند نائب امامشان فرموده شبیخون فرهنگی است، بازهم اگر برای جبهه فرهنگی بخواهند قدمی بردارند باید در قبال وجه باشد؟
🍃چه تخصص های فرهنگی و مدیران قوی که در خانه نشسته اند منتظر کاری هستند با قراردادی کاملا حسابشده و دریافتی در خور شأن!! مگر نمی دانند که روزی دست خداست و آنچه روزی باشد قطعا به آن می رسیم.
🔹حتما باید نائب امام، جملات صریح تری بگوید؟!
🔸وقتی می فرماید من شمشیر به دست دارم چپ و راست می زنم به شما هم اجازه می دهم آتش به اختیار عمل کنید، دیگر منتظر چه هستیم؟
🔹منتظریم علی(ع) و فاطمه(س) در کوچه های مدینه به در منزل ما بیایند؟
🔸یا این تجربه تاریخی را هرگز نخواهید گذاشت تکرار شود و این بار همیشه مائیم که جلو خانه ایشان حاضر خواهیم شد و اعلام آمادگی می کنیم؟